دامون

وب شخصی

دامون

وب شخصی

۱۰ مطلب با موضوع «داستان» ثبت شده است

انتشار نسخه الکترونیکی به زودی

 

گفت‌وگو با بلقیس سلیمانی به بهانه‌ی آخرین اثرش «شب طاهره»

بهنام رضائی زاده/ بعد از سال‌ها نوشتن نقد نزدیک به ده سال می‌شود که پیوسته داستان می‌نویسد. برنده‌ی جایزه‌ی ادبی مهرگان و اصفهان است. او را یکی از زنان نویسنده‌‌ی مطرح حال حاضر ادبیات فارسی می‌دانند. راوی زندگی‌های گرفتار سنت در برخورد با پدیده‌‌ای به اسم مدرنیسم است. زن‌ در اغلب کارهایش از شخصیت‌های محوری است. کارشناسی ارشد فلسفه دارد و شاید به همین دلیل باشد که در آثارش دنبال موضوعاتی می‌گردد که عمق داشته باشند. «بلقیس سلیمانی» نویسنده‌ی کرمانی پایتخت نشین بعد از اثرش «من از گورانی‌ها می‌ترسم» که توسط نشر چشمه چاپ شد با فاصله‌ زمانی کوتاهی «شب طاهره» را با نشر ققنوس در پاییزامسال روانه بازار کرد. به بهانه‌ی این اثر به گفت‌وگو با او پرداختیم. از نحوه‌ی روایت «شب طاهره» و پرداختن به موضوعی جدید -که شاید تا چند سال پیش گفتن از آن ممنوع بود- از او پرسیدیم. در آخر نیز نظرش را در مورد داستان کرمان خواستیم. او با تمام مشغله‌هایش و ترافیک مصاحبه‌ها با تامل به سوال‌های ما پاسخ داد.

داستانی در مجله ادبی هزارویکشب

نقدی کوتاه بر رمان "من از گورانی ها می ترسم" نوشته ی بلقیس سلیمانی

(اگر رمان را خوانده اید)



در نقد این رمان رئال، به نقد ساخت های مهم شخصیت پردازی و پی رنگ(پلات) پرداخته می شود. شخصیت که در داستان کوتاه مجال زیادی به پرداخت به آن نیست در رمان می تواند زندگی کند و اکثر جنبه های شخصیت عمق پیدا کنند. در رمان مذکور، به غیر از شخصیت فرنگیس و تا حدی ژاله باقی شخضیت ها به عمق نمی روند و تعدادی از آنها تنها کارکردی برای تاریخ نگاری دارند و شخضیت هایی مانند رنگین و ابول از دست می روند. البته قرار به پرداخت به شخصیت های فرعی در حد شخصیت اول و دوم رمان نیست اما آنها هم باید تصویر واضح تری داشته باشند. در رمانی که تک روای ست و رخدادها و پرداخت شخصیت را از دریچه نگاه او می بینیم نویسنده کار سخت تری دارد، در "من از گورانی ها می ترسم" تعدادی از شخصیت ها از قلم نویسنده و دید راوی می افتند.



ویژه‌نامه‌‌ای برای رمان "شکار کبک"

ادبیات ما

رضا زنگی‌آبادی و منتقدانش

بختک بومی


احمد غلامی: یادم نمی‌آید اولین باری که رمان رضا زنگی‌آبادی را خواندم، اسمش همین «شکار کبک» بود یا نه. چند سال پیش آن را فرستاده بود نشر افق. وقتی دیدم نویسنده‌اش کویری است و داستان در اقلیمی کویری اتفاق می‌افتد و به ذایقه من که شیفته بیابان و کویرم، نزدیک است به سرعت آن را خواندم. روزی که رمان را تمام کردم آنقدر هیجان‌زده شدم که فورا به شماره‌ای که اول رمان بود، زنگ زدم، از کتابش تعریف و تمجید کردم و گفتم مایلم آن را چاپ کنم، که البته نشد. وقتی نشر چشمه «شکار کبک» را چاپ کرد، برایم دور از انتظار نبود. «شکار کبک» از رمان‌هایی است که نباید آن را نادیده گرفت. پس از سال‌ها دوباره با رضا زنگی‌آبادی تماس گرفتم و خواستم بیاید در نشست نقد و بررسی کتابش شرکت کند. از کرمان آمد و شوق و علاقه‌اش به برپایی این نشست مرا چنان سر ذوق آورد که دوباره کتاب را به سرعت خواندم. سال‌ها ‌تجربه‌اندوزی رضا زنگی‌آبادی در رمان «شکار کبک» کاملا محسوس بود و این رازی بود که من به وضوح آن را احساس کردم. با رضا زنگی‌آبادی و منتقدانش علی‌اصغر شیرزادی و محمود حسینی‌زاد از «شکار کبک» گفتیم. در این نشست علی شروقی هم همراه من بو
د.


شرق: یک ویژگی و نقطه قوت رمان شکار کبک رضا زنگی‌آبادی، که آن را از وجه غالب داستان‌نویسی ما در این سال‌ها و به ویژه داستان‌های آپارتمانی و تین ایجری منتشر شده در نیمه دوم دهه 80، متمایز می‌کند این است که بر مبنای یک ایده و یک مساله بنیادین شکل گرفته است و نویسنده توانسته است ایده خشونت را از یک حیطه فردی و شخصی به عرصه عمومی تعمیم دهد. این ویژگی شکار کبک را در مقابل ادبیات به شدت خصوصی‌شده این سال‌های ما قرار می‌دهد. مثلا در بسیاری از آثار داستانی منتشرشده در این سال‌ها اگر هم خشونتی رخ می‌دهد، کسی که مرتکب خشونت شده یک مورد استثنایی جلوه داده می‌شود که به دلیل یک‌سری بحران‌های شخصی و بی‌ارتباط با کل محیط، به سمت یک عمل خشونت‌بار کشیده شده است. در شکار کبک اما خشونت تکثیر می‌شود و تسری می‌یابد و به یک نفر محدود نمی‌ماند بلکه جنبه عمومی پیدا می‌کند. می‌ماند یک نکته یعنی تلاش نویسنده برای روان‌شناسی شخصیت رمان و ارایه جزییاتی از زندگی گذشته او با هدف مشخص کردن انگیزه‌هایی که این فرد را به یک قاتل زنجیره‌ای تبدیل کرده است. این پررنگ شدن روان‌شناسی شخصیت و پرداختن به همه ابعاد کودکی شخصیت رمان قدری با آن ایده اصلی تعمیم خشونت تضاد پیدا کرده است. نویسنده می‌توانست به جای این همه به گذشته قدرت پرداختن تنها به همان صحنه کلیدی که قدرت در کودکی با مراد به شکار کبک می‌رود و آن اتفاق هولناک برایش رخ می‌دهد، بسنده کند و کل خشونتی را که قدرت در کودکی تجربه کرده در همان صحنه فشرده کند.

... 


ادامه مطلب و صفحه کامل ادبیات روزنامه شرق

از راست: احمد غلامی، رضا زنگی آبادی/ عکس: امیر جدیدی ،شرق

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید