دامون

وب شخصی

دامون

وب شخصی

ترجیح می‌دهم بنویسم تا اینکه ساکت باشم

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۲۸ ق.ظ

ابتدا یک سوال کلی، ایده‌ و طرح "شب طاهره"  چه زمانی شکل گرفت؟ همزمان یا بعد از رمان "من از گورانی‌ها می‌ترسم" ؟

پیش از رمان "من از گورانی‌ها می‌ترسم" در ذهنم بودم، اگر اغراق نکرده باشم بیش از پانزده سال بود با آن زندگی می‌کردم. اصل ایده برمی‌گردد به دورانی که دانشجوی دانشگاه تهران بودم، در کوی امیرآباد با دختری اصفهانی هم‌اتاق بودم که مثل طیبه‌ی رمان "شب طاهره"، در سال هزاروسیصدوشصت‌وچهار، یک بورس سه‌ماهه از یونسکو گرفت و به پاریس رفت. دختر فوق‌العاده‌ای بود، کتاب‌خوان و اکتیو بود و کله‌اش بوی قرمه‌سبزی می‌داد. هم‌کلاسی‌هایش به او مارگارت تاچر می‌گفتند. رفت و دیگر هرگز برنگشت، یا اگر برگشت من او را ندیدم. شایعه‌ای درباره‌اش بود که نمی‌دانم چقدر صحت داشت. ایده از آنجا آمد و در طول این‌سال‌ها مدام به من می‌گفت مرا بنویس و بالاخره هم در یک بازه‌ی زمانی کوتاه آن را نوشتم.

استفاده از راوی دانای کل برای روایت "شب طاهره" به خاطر وجود دو روایت موازی با فاصله‌‌ی زمانی بوده است؟

بله، ولی دلیلش این بود که می‌خواستم از رمان "من از گورانی‌ها می‌ترسم" که با زاویه‌ی دید اول شخص نوشته شده بود فاصله بگیرم. گسست‌های زمانی مهم بودند، اما در مجموع راوی دانای کل محدود است، در حیطه زیست طاهره می ماند، گفتم زیست، نگفتم ذهن. روایت طاهره را دنبال می‌کند، ذهن او را دنبال نمی‌کند، اگرچه بعضی وقت‌ها هم ذهن او را دنبال می‌کند، ولی در مجموع دوربین روایت پشت سر طاهره، یا بازو به بازوی او حرکت می‌کند. این زاویه‌ی دید را دوست دارم، چون محدودیت‌های من‌راوی را ندارد، اما شلختگی دانای کل ناحدود را هم ندارد. به کار وحدت و انسجام و فشردگی می‌دهد.

آیا آوردن رابطه‌ی زمان حال طاهره با هم‌اتاقی‌هایش در رمان (که شروع و پایان بندی کتاب نیز با آن است) به خاطر نشان دادن شدت تاثیر آن شب مذکور بر زندگی اطرافیان هرچند دور طاهره بوده؟ (چرا که از نظر رتبه‌بندی فرضی، این رابطه‌ی طاهره در رده‌های اول زندگی وی قرار نمی‌گیرد.)

همینطور است، شب طاهره از آن لحظه‌ای که طیبه و دوستش را لو می‌دهد، شروع نمی‌شود، از آن شبی شروع می‌شود که اقوامش و پدر بیمارش تصمیم می‌گیرند او را به عقد احمد دربیاورند، این شب طولانی‌تر از آن شبی است که طاهره طیبه را لو می‌دهد. در واقع طاهره زخم خورده است، از احمد و خط فکری او که زندگی را خوار می‌شمرند زخم خورده است و با زخم زدن به طیبه ناخودآگاه دارد به احمد و خط فکری او زخم می‌زند. تمام زندگی او به تعبیر اکتاویو پاز یک زخم عمیق است. منتها برای اینکه روایت هم حال را در بربگیرد و هم گذشته را و موجز و منسجم باشد، از حال شروع کردم، به گذشته پرداختم و دوباره به حال برگشتم. آن فصل‌های کوتاه و خالی حال را هم به این دلیل آوردم تا سنگینی گذشته را نشان بدهم.

این سیر روایت آثار شما که اکثر در فضای شهر-روستایی مانند گوران می‌گذرد به چه دلیل است؟ آیا می‌توان گوران را نماینده‌‌ و استعاره‌ای از سنت دانست؟

گوران یک شهر خیالی است، که ضمن اینکه الگوی واقعی دارد، مونتاژی از یک فرهنگ-جغرافیا است که نماینده سنت است البته شهری که با مدرنیته در چالش است اما سنت پاهایش را سفت گرفته است و مثل هر شهر سنتی چالشها و مسائل خودش را دارد و طبیعی است در این شهر ایده‌های نو چندان جایگاهی ندارند اما مثل  جوامعی که با مدرنیته روبرو شده‌اند تقدیر تاریخی‌اش پذیرش امر مدرن است اما تا آن‌جا که بتواند مقاومت می‌کند. در این شهر چنان‌که در زمان "من از گورانی‌ها می‌ترسم" می بینیم، سنت قربانی می‌گیرد و ژاله و فرنگیس قربانی سنت هستند.

رمان شب طاهره به موضوعی می پردازد (منافقین) که تا به حال کمتر در ادبیات معاصر به آن‌ پرداخت شده است. به نظر خود شما این نوعی شکستن سکوت و گفتن از ناگفته‌ها است؟

همینطور است، این مقطع از تاریخ ایران تقریبا نادیده گرفته شده است. کمتر نویسنده‌ای به آن پرداخته است. دولت‌آبادی در "پایان جغد" از مجموعه‌ی "روزگار سپری‌شده‌ی مردم سالخورده" خیلی کم و کوتاه به آن پرداخته، اما به نظرم آن‌ طور که بایسته است به این مقطع نپرداخته‌ایم. به نظرم زمان آن رسیده که به آن بپردازیم. اگرچه هنوز خیلی‌ها از هر دو اردوگاه ترجیح می‌دهند همچنان سکوت برقرار باشد. البته نباید فراموش کرد من نوجوانی و جوانی‌ام را در این مقطع گذرانده‌ام و شاهدی گوشه‌نشین بوده‌ام به این جهت می‌گویم گوشه‌نشین، چون در روستایی پرت زندگی می‌کردم- و طبیعی است تمامی زوایای آن دوره را نمی‌توانم واکاوی کنم. ای بسا روایت من روایت کاملی نباشد و حتی منصفانه نباشد. با این‌همه ترجیح می‌دهم بنویسم تا اینکه ساکت باشم.

دو سوال خارج از  رمان "شب طاهره"، وضعیت کنونی داستان کرمان را چگونه می‌بینید؟ آیا حرکتی که به تازگی آغاز شده یک تب تند است یا نتیجه می‌دهد؟

همیشه به ادبیات داستانی کرمان خوش‌بین بوده‌ام. بچه‌های بسیار مستعدی دارد این خطه و از آن‌جا که خود اقلیمی صاحب هویت است، ای بسا بتواند آثار متفاوتی خلق کند. فعلا که بچه‌ها خوب کار می‌کنند. راستش نمی‌دانم این جریان ادامه پیدا می‌کند یا نه، تا همین‌جا هم بچه‌ها خوب کار کرده‌اند. مگر می‌توان آثار نویسندگانی مانند رضا زنگی‌آبادی، مهدی بهرامی، علی‌اکبر کرمانی‌نژاد، منصور علیمرادی، محمدرضا ذوالعلی و بسیاری دیگر از نویسندگان این خطه را در جریان ادبیات ملی نادیده گرفت.

بومی نویسی که در بعضی از آثار نویسنده‌های کرمان مانند "تاریک ماه"، "شکار کبک"، "من از گورانی‌ها می ترسم"، "شب طاهره" و حتی "قصه‌های مجید"  دیده می‌شود تا کجا توان جذب مخاطب را دارد؟ آیا روزی مخاطب از این زیست-محیط خسته می‌شود؟

ببینید این‌ها آثاری هستند که رنگ و بوی اقلیمی دارند اما جزو ادبیات ملی ما حساب می‌شوند. این رنگ و بوی اقلیمی نه تنها نکته‌ای منفی نیست که خود مزیتی برای ادبیاتی است که روز به روز بیشتر به طرف یکسان‌نویسی می رود. بزرگی گفته است و من بارها آن را تکرار کرده‌ام که ادبیات قوی باید حرف جهانی، تکنیک علمی و رنگ وبوی اقلیمی داشته باشد. این رنگ و بوی اقلیمی ادبیات ایران را رنگارنگ، متنوع و غنی می‌کند. از طرفی قرار  نیست ما به خواننده باج بدهیم، البته به همان نسبت هم قرار نیست به تاریخ باج بدهیم، خواننده خواست آثار ما را می‌خواند، نخواست نمی‌خواند. به عبارتی یا خواننده خودش یا به طور کلی انسان ایرانی را در آثار ما می‌یابد، یا نمی‌یابد. او این حق را دارد که انتخاب کند. تاریخ هم به همین ترتیب، بعضی دوستان گمان می‌کنند اگر رمان‌هایشان را فارغ از زمان و مکان بنویسند، در تاریخ جایگاهی به هم می رسانند منظورم تاریخ ادبیات است- تا آن‌جا که من رصد کرده‌ام از "ایلیاد و اودیسه" تا "جنگ و صلح" و "مادام بواری"، همه زمانمند، مکان‌مند و اقلیم‌مند هستند. از همه مهم‌تر باید از چیزهایی بنویسیم که آن‌ها را می‌شناسیم، من به شخصه آن‌چه را می‌شناسم قلمی می‌کنم، اگرچه می‌دانم شناختم از پدیده‌ها هرگز کامل نیست.


مجله ادبی هزارویکشب

نشریه بیداری


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۲۸ ق.ظ
  • بهنام رضایی زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی