داستانی در مجله ادبی هزارویکشب
- ۰ نظر
- ۱۱ مهر ۹۴ ، ۲۱:۵۰
نقدی کوتاه بر رمان "من از گورانی ها می ترسم" نوشته ی بلقیس سلیمانی
(اگر رمان را خوانده اید)
در نقد این رمان رئال، به نقد ساخت های مهم شخصیت پردازی و پی رنگ(پلات) پرداخته می شود. شخصیت که در داستان کوتاه مجال زیادی به پرداخت به آن نیست در رمان می تواند زندگی کند و اکثر جنبه های شخصیت عمق پیدا کنند. در رمان مذکور، به غیر از شخصیت فرنگیس و تا حدی ژاله باقی شخضیت ها به عمق نمی روند و تعدادی از آنها تنها کارکردی برای تاریخ نگاری دارند و شخضیت هایی مانند رنگین و ابول از دست می روند. البته قرار به پرداخت به شخصیت های فرعی در حد شخصیت اول و دوم رمان نیست اما آنها هم باید تصویر واضح تری داشته باشند. در رمانی که تک روای ست و رخدادها و پرداخت شخصیت را از دریچه نگاه او می بینیم نویسنده کار سخت تری دارد، در "من از گورانی ها می ترسم" تعدادی از شخصیت ها از قلم نویسنده و دید راوی می افتند.
"میدان ولی عصر را هیچگاه اینطور خلوت ندیده بود. خودش را با سیاوش میدید که در این سکوت و خلوت نیمه شب با هم وسط میدان آدمبرفی بزرگی درست میکنند. اولین زمستان ِ اولین ترم دانشگاه زنگ زد و گفت: «یه آدم برفی بزرگ درست کردیم.» خواسته بود همان لحظه به تو زنگ بزند، نشده بود. بعدتر گفته بودی پسرم، ما سالهاست آدمبرفی درست میکنیم، بس است دیگر. ما آدم واقعی قرص و محکم میخواهیم. حالا به گمانم داشت میشد؛ قرص و محکم و حسابی."
یک روز مناسب برای شنای قورباغه- رضا زنگی آبادی- نشر پیدایش - صفحه 18 و 19 داستان "دریاها دورند"
مجموعه داستان کوتاه دوم "رضا زنگیآبادی" به نام "یک روز مناسب برای شنای قورباغه" سال گذشته توسط نشر پیدایش منتشر شد. این کتاب نُه داستان دارد و میشود گفت که هر کدام از لحاظ فضا و نحوه پرداخت و حتی روایت تفاوت به نسبت محسوسی از یکدیگر دارند اما وحدتی در میان داستانها وجود دارد (بخوانید) و این یک ویژگی کتاب است. آدمهایی با عمق شخصیتی مناسب _به غیر از داستان "پیچهای خطرناک" از نظر من که لازم هم به نظر نمی رسید_ و راویهای متعدد و کاربردی (به خصوص در چهار داستان اول) کتاب را خواندنیتر میکنند. این کتاب جای سخن و بحث دارد هنوز ...