پرونده ای برای شکار کبک
رضا زنگیآبادی و منتقدانش
بختک بومی
احمد غلامی: یادم نمیآید اولین باری که رمان رضا زنگیآبادی را خواندم،
اسمش همین «شکار کبک» بود یا نه. چند سال پیش آن را فرستاده بود نشر افق. وقتی
دیدم نویسندهاش کویری است و داستان در اقلیمی کویری اتفاق میافتد و به ذایقه من
که شیفته بیابان و کویرم، نزدیک است به سرعت آن را خواندم. روزی که رمان را تمام
کردم آنقدر هیجانزده شدم که فورا به شمارهای که اول رمان بود، زنگ زدم، از کتابش
تعریف و تمجید کردم و گفتم مایلم آن را چاپ کنم، که البته نشد. وقتی نشر چشمه
«شکار کبک» را چاپ کرد، برایم دور از انتظار نبود. «شکار کبک» از رمانهایی است که
نباید آن را نادیده گرفت. پس از سالها دوباره با رضا زنگیآبادی تماس گرفتم و
خواستم بیاید در نشست نقد و بررسی کتابش شرکت کند. از کرمان آمد و شوق و علاقهاش
به برپایی این نشست مرا چنان سر ذوق آورد که دوباره کتاب را به سرعت خواندم. سالها
تجربهاندوزی رضا زنگیآبادی در رمان «شکار کبک» کاملا محسوس بود و این رازی بود
که من به وضوح آن را احساس کردم. با رضا زنگیآبادی و منتقدانش علیاصغر شیرزادی و
محمود حسینیزاد از «شکار کبک» گفتیم. در این نشست علی شروقی هم همراه من بود.
شرق: یک ویژگی و نقطه قوت رمان شکار کبک رضا زنگیآبادی، که آن را از وجه
غالب داستاننویسی ما در این سالها و به ویژه داستانهای آپارتمانی و تین ایجری
منتشر شده در نیمه دوم دهه 80، متمایز میکند این است که بر مبنای یک ایده و یک
مساله بنیادین شکل گرفته است و نویسنده توانسته است ایده خشونت را از یک حیطه فردی
و شخصی به عرصه عمومی تعمیم دهد. این ویژگی شکار کبک را در مقابل ادبیات به شدت
خصوصیشده این سالهای ما قرار میدهد. مثلا در بسیاری از آثار داستانی منتشرشده
در این سالها اگر هم خشونتی رخ میدهد، کسی که مرتکب خشونت شده یک مورد استثنایی
جلوه داده میشود که به دلیل یکسری بحرانهای شخصی و بیارتباط با کل محیط، به
سمت یک عمل خشونتبار کشیده شده است. در شکار کبک اما خشونت تکثیر میشود و تسری
مییابد و به یک نفر محدود نمیماند بلکه جنبه عمومی پیدا میکند. میماند یک نکته
یعنی تلاش نویسنده برای روانشناسی شخصیت رمان و ارایه جزییاتی از زندگی گذشته او
با هدف مشخص کردن انگیزههایی که این فرد را به یک قاتل زنجیرهای تبدیل کرده است.
این پررنگ شدن روانشناسی شخصیت و پرداختن به همه ابعاد کودکی شخصیت رمان قدری با
آن ایده اصلی تعمیم خشونت تضاد پیدا کرده است. نویسنده میتوانست به جای این همه
به گذشته قدرت پرداختن تنها به همان صحنه کلیدی که قدرت در کودکی با مراد به شکار
کبک میرود و آن اتفاق هولناک برایش رخ میدهد، بسنده کند و کل خشونتی را که قدرت
در کودکی تجربه کرده در همان صحنه فشرده کند.
...
ادامه مطلب و صفحه کامل ادبیات روزنامه شرق
از راست: احمد غلامی، رضا زنگی آبادی/ عکس: امیر جدیدی ،شرق
- دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۷:۳۱ ب.ظ
به خونه ی من هم بیا
وبلاگم هر روز بروز میشه
منتظرتم