دامون

وب شخصی

دامون

وب شخصی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «در پی بامداد» ثبت شده است

از آن که پشت سرم نشسته بود پرسیدم شما چی؟ شما هم فکر می کنید داریم عوضی می ریم؟

از وقتی که پدر مینو آمده بود وسط و دستهایش را گذاشته بود روی پشتی صندلی جلو، خودش را جمع کرده بود و کز کرده بود بغل در. لبخند هم نمی زد. سرش را برگردانده بود و داشت بیرون را تماشا می کرد.
گفتم با شما هستم. شما هم فکر می کنید داریم عوضی می ریم؟
پدر مینو نگاهی انداخت به پشت سرم و بعد نگاهی انداخت به من. گفت با کی حرف می زنی؟
گفتم با ایشون. و با انگشت اشاره کردم به پشت سرم.
پدر مینو دوباره برگشت بغل دستش را نگاه کرد و گفت دیوونه شدی؟
از توی آینه داشتم نگاهش می کردم که کز کرده بود بغل در و سرش را برگردانده بود رو به من و زل زده بود به من.
دوباره گفتم با ایشون و سرم را برگرداندم به سمت پدر مینو و گفتم لطفن یه کم ملاحظه کنین! لهش کردین!


روزنامه نویس/جعفر مدرس صادقی/نشر مرکز



 

این واقعیت که عکاسان تراز اول دیگر تمایلی ندارند که بر سر هنر بودن یا نبودن عکاسی بحث و جدل کنند، و فقط ادعا می کنند کارشان درگیر هنر نیست، به خوبی نشان می دهد که آنها آن مفهوم از هنر را که توسط سلطه مدرنیسم رواج پیدا کرد، تاچه حد بدیهی می دانند: هرچه یک هنر بهتر باشد، براندازی اهداف سنتی هنر از جانب آن قوی تر است. ذائقه مدرنیستی هم از این فعالیت بی ادعا که تقریبا برخلاف میل خودش به عنوان یک هنر والا مصرف می شود، با آغوش باز استقبال کرده است.

...

مهم تر از مساله هنر بودن یا نبودن عکاسی، این مساله است که عکاسی منادی (و خالق) جاه طلبی های تازه ای برای دیگر هنرها شده است. عکاسی سرمشق اصلی همان کاری است که امروزه هنرهای والای مدرنیستی و هنرهای تجاری در پیش گرفته اند: استحاله هنر به فراهنر یا رسانه.

درباره ی عکاسی/سوزان سانتاگ/ترجمه نگین شیدوش/حرفه نویسنده

 


"خواه به اقتضا موقعیت و یا به علت تصادف، و خواه به علت مناقشاتی که بر سر نظریه تک جنونی در گرفته بود، سالنامه بهداشت عمومی و پزشکی قانونی اقدام به انتشار پرونده ای کرده است که از جهت اسناد و مدارک منتشره، نه تنها برای آن زمان (1835م) بی سابقه بوده، بلکه در حال حاضر هم سابقه ندارد که این همه اسناد و مدارک مربوط به پرونده ای در مجله ای منتشر شود."

 

بررسی پرونده یک قتل/ زیر نظر میشل فوکو/ ترجمه: مرتضی کلانتریان /نشر آگه



این ضرورتِ مجازات بدون تعذیب نخست همچون فریادی از ته دل یا فریادِ سرشتی به خشم آمده بیان شد: به هنگام تنبیهِ خبیث ترین قاتل ها دست کم یک چیز را باید محترم شمرد: «انسان بودن» او را. در سده ی نوزدهم، زمانی فرا رسید که این «انسانِ» کشف شده در مجرم به آماج دخالت کیفری بدل شد، یعنی ابژه ای که دخالت کیفری ادعای اصلاح و تغییر آن را داشت، و عرصه ای برای مجموعه ی کاملی از علوم و روش های غریب _ ]روش های[ «ندامتگاهی» و «جرم شناسی». اما در این دوره از عصر روشنگری، عَلَم شدن انسان در برابر بربریت تعذیب به هیچ رو به منزله ی موضوعِ دانشی تحصلی ]پوزتیو[ نبود، بلکه به منزله ی محدودیت حقوقی بود، ]به دیگر سخن[ مرز قانونی ِ قدرت تنبیه. نه مرزی برای اصلاح انسان باید بدان دست یافت، بلکه مرزی که برای احترام گذاردن به او باید دست نخورده باقی گذاشت. ] Noli me tanger به من دست نزن] .[و این نشان دهنده ی پایان انتقام شاه بود[. همچنین، «انسان» ی که اصلاح گرایان در برابر استبداد قاپوقی به آن اعتبار بخشیدند، یک انسان-سنجه بود، آن هم نه سنجه ی چیزها بلکه سنجه ی قدرت.

 

 

میشل فوکو، مراقبت و تنبیه، ترجمه: نیکو سرخوش، افشین جهاندیده، نشر نی، 1388، ص 94-95

.....................................................................

پ.ن: ممنون از این زوج برای ترجمه هایشان.

   آ