- ۰ نظر
- ۰۹ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۲:۳۴
نگاهی به رمان «تاریک ماه» نوشتهی منصور علیمرادی-نشر روزنه
نقد رمانی که مشکلات فراوانی دارد کار آسانی است. بر اساس اصول از پیش تعریف شده -مانند فالش در موسیقی - با یک بار خواندن متن بیرون زدگیها مشخص میشوند. اما بررسی رمانی مانند "تاریک ماه" که چهارچوب مشخصی دارد و تقریبا هر قسمتش از یک برنامه پیروی میکند کار دشواری است.
"تاریک ماه" سرگذشت میرجان مردی از رودبار است که به دلیل بدهی برادر مردهاش به اشرار، گروگان آنها میشود و زندگیاش دگرگون میگردد، دگرگون شدنی که نیمهی تاریک زندگی و آینده را به میرجان نشان میدهد. نیمهای سراسر ناکامی و اشتباه و دردسر. میرجان که به هیچ یک از معشوقههایش نمیرسد یکی را طبیعت با گزیدن مار از او میگیرد و دیگری را انسانها ، آخرین معشوقهاش "هانی" که در خیالپرادزی میرجان جان میگیرد -حتی در خیال با او به زندگی آرام هم میرسد- عاقبت خوشی در واقعیت برای میرجان ندارد. شاید قسمتی که در توجه به مضمون تاریک ماه کمتر دیده شده است اشتباهات خود میرجان در برخورد با مسائل بوده است، مانند عدم صبر برای کمک پدرش و فرار کردن و حتی کشتن برادر خورشید.