هنری که هنر نیست
"هنر پرفورمنس" هنری برآمده از هنرهای تجسمی به خصوص مجسمهسازی و نقاشی بوده است. هنرمندان در اواسط قرن بیستم به هنری روی آوردند که تمامی واسطهها میان هنر و مخاطب را حذف کند. ابزاری که هنرمند پرفورمنس به وسیله آن متنی را بازی نمیکند بلکه ایده را اجرا میکند، ایده ای که هنرمند مدعی است از واقعیت آمده است و این ابزار همان "بدن" هنرمند است. بدن هنرمند در پرفورمنس در برابر گلوله، شلاق قرار میگیرد و متحمل رنجها و شادیها میشود تا پیامی را به مخاطب ارائه دهد. پرفورمنس یک نمایش یا همان تئاتر نیست که مخاطب را روی سکو بنشانی تا بر اساس یک متن از قبل نوشته با تعدای بازیگرِ تئاتر آن را برای او اجرا کنی. در پرفورمنسمانندهای اجرا شده در کرمان از میان چهار عنصر: فضا، زمان، بدن، ارتباط دو سویه بازیگر و مخاطب و سه عمل اصلی از ارکان یک هنر پرفورمنس (از نظر"آنتونی هاول" در مقدمه کتاب «تحلیل پرفورمنس آرت») یعنی: سکون، تکرار، عدم تداوم. هیچ یک به طور کامل رعایت نمیشوند و گاهی اجرایی بدون بیشتر عناصر و عوامل به محضر بیننده میرسد. این شبه پرفورمنسها فاصلهای بسیار دور تا اجراهای هنرمندانی چون "مارینا آبراموویچ" و "فرانسیس آلیس" دارند. این نواقص تنها به دلیل نبود دانش کافی در نزد مجریان و طراحان پرفورمنسهای کرمان است. چرا که وقتی در تبلیغات یک اثر هر دو اسم "نمایش" و "پرفورمنس" قید شود نشان از ناآگاهی هنرمند در ابتدای کار و حتی عنوان اثرش دارد. چون خود نیز شک دارد که اثر در کدام قالب میگیرد کلمهی "پرفورمنس" را داخل پرانتز میگذارد. حال مخاطب ناآشنای ایرانی و به خصوص کرمانی با هنر پرفورمنس به تماشای این آثار می رود و بعد از تمام شدن اجرا برای خود پرفورمنس را آنگونه که دیده تعریف میکند(چرا که مخاطب ایرانی هم اهل مطالعه و تحقیق نیست).
در واقع کارهایی که به اسم پرفورمنس در کرمان در این مدت اجرا شدهاند به غیر از یک اثر (پرفورمنس "خونابه") همگی در رستهی نمایش قرار دارند و به جای پرفورمنس آرت، پرفورمینگ آرت را برای مخاطب به صحنه بردهاند. این اشتباه فاحش و نابخشودنی دلیلش هرچه که است به اعتماد مخاطب ضربه خواهد زد. هنر پرفورمنس ریشهای متفاوت دارد و اهدافش اگر در جاهایی با تئاتر هممرز میشود اما مسیر جداگانهای برای خود دارد. این نبود دانش در هنر و ادبیات کرمان مختص تئاتر نیست. نویسندگانی که بدون داشتن مطالعه و اشتباه گرفتن هنر نویسندگی با هنرهای تجربی دیگر دست به قلم می شوند و از هر طریق_حتی مضر برای هنر- درصدد مطرح شدن برمیآیند. این تنبلی و شوق شهرت در هنر و ادبیات کرمان وجود دارد. مضراتی که این تلاشهای بیهوده برای هنر به بار میآورد بسیار است. از آنسو به دلیل ضعف در رسانهی هنری کرمان، محلی برای شنیده شدن نقد هنر وجود ندارد و اگر نقدی هم نوشته میشود تماما مدح و رسای کار اجرا شده است که انگار آن هنرمند یک موجود آسمانی –اما رفیق منتقد- است.
در پایان اینکه بله بعضی از کتابها را میتوان نخواند، فیلمها و تئاترهایی را ندید، گالریهایی را نرفت و البته نقدهایی را جدی نگرفت. همهی این ها بستگی به درجهی شعور و مطالعهی مخاطب هنر هم دارد.
نقد پرفورمنس خونابه
چاپ شده در نشریه بیداری کرمان
اجرای «خط سبز» (گاهی انجام کاری سیاسی می تواند شاعرانه باشد، و گاهی انجام کاری شاعرانه می تواند سیاسی شود) (۲۰۰۵)،
فرانسیس آلیس قوطی رنگ سبز سوراخ شده ای را در حالیکه رنگ در خطی ممتد به زمین میچکید، با گذر از دیوار حائل در اورشلیم، ۱۵ مایل با خود حمل کرد.
- سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ب.ظ
مثالتون از فرانسیس آلیس، که قبل از ادامه مطلب گذاشته بودین خیلی واضح معنی پرفورمنس آرت رو نشون داده...خوبه در ادامه مطلب هم اونو بیارین، من اتفاقی به صفحه اصلی رفتم و دیدمش :)