پیاده روی بر لبه ی پرتگاه - اطراف1
هنرمندانی در اوسط قرن بیستم قلممو، رنگ و سنگ را کنار گذاشتند و با ابزاری که نه قابل فروش باشد و نه مناسب موزه وارد صحنه ی اجرا شدند تا فاصله ی هنر و مخاطب را از بین ببرند و اثر گذاری هنر را افزایش دهند. ابزاری که هنرمند پرفورمنس به وسیله آن متنی را بازی نمی کند بلکه ایده را اجرا می کند، ایده ای که هنرمند مدعی است از واقعیت آمده است، به عقیده ریچارد شکنر «پرفورمنس با اندیشه مطرح میشود. اجرا کنندگانش، مبلغان سیاسی هستند که تفکرات خاصی را تبلیغ میکنند و میخواهند بگویند که حرفهای زیادی برای گفتن دارند». این ابزار که تا به اکنون مبنای بیشتر کارهای پرفورمنس بوده "بدن" است، بدن آخرین تیر در کمان یک هنرمند برای حرف زدن است، برای مثال هنرمندانی چون "کریس بوردن" و "مارینا آبراموویچ" بدن خود را در معرض خشونت قرار می دهند تا به نوعی نفی خشونت کنند.
حال این بدن که مبناست در یک فضا قرار می گیرد. پس باید در انتخاب فضا هرچند ساده نهایت دقت لحاظ شود چون این فضاست که ببینده را درگیر اجرا کرده و در انتقال هدف اصلی ایده پرداز نقش مهمی را ایفا می کند. در بدو ورود به اجرای خونابه با فضایی تاریک روبرو می شویم و نوری که در وسط صحنه به نوعی تنها منبع روشناییست. و بعد نور قرمز نور غالب این اجراست. فضای این پرفورمنس با موسیقی تا حدی مناسب توانسته تاریکی دوران معاصر و زوال را ایجاد کند اما بعضی کاراکترهای موجود از سادگی و مفهوم کار می کاهند، مانند تابلوهای نصب شده بر روی دیوار که شاید تنها نقش پر کردن فضا را دارند.
از رکن بعدی که زمان است می گذریم و به نقش بدن در این اجرا می رسیم. در این اجرا از چهار بازیگر استفاده شد که با لباس هایی متحدالشکل و با انجام حرکاتی، فیگوراتیو در هنرهای تجسمی را به ذهن مخاطب متبادر می کردند. در پرفورمنس« تابلوی زنده زبان جسمانی» اثر «اسکات برتن» دو اجرا کننده ی مرد هشتاد نوع وضعیت جسمانی را به نمایش گذاشتند که هر حرکت این دو بازیگر یک رابطه انسانی را می رساند حال در اجرای خونابه حرکات جز جمود انسانی و رهایی چیز دیگری به ذهن نمی رساندند. به عنصر ارتباط دو سویه بازیگر و مخاطب در ادامه خواهیم پرداخت.
"آنتونی هاول" که تنها کسی است که سعی در قانونمند کردن پرفورمنس دارد در مقدمه کتاب «تحلیل پرفورمنس آرت» از نبود قوانین مشخص برای هنر پرفورمنس گلایه می کند به همین جهت وی سه عمل اصلی را نام می برد که ارکان اصلی یک هنر پرفورمنس از نظر او هستند این سه عمل عبارتند از: سکون، تکرار، عدم تداوم. سکون، که در تئاتر به صورت کوتاه مدت و گذرا وجود دارد در پرفورمنس می تواند متعدد و بلند مدت شود که در کار خونابه به خوبی از سکون های طولانی استفاده شد تا رخوت انسان و بی تفاوتی در برابر زمان را چون مجسمه ای نشان دهد. تکرار، تکرار در تئاتر بر اساس آگاهی و هدفمند صورت می گیرد اما تکرار در پرفورمنس اغلب به صورت ناخودآگاه است. تکرار یک عمل در اجرا شاید در ظاهر معنایی را نرساند اما با دقت در آن تکرار می توان دریافت که هدف ایده پرداز چه بوده است. در خونابه تکرار به جز در حرکات جسمانی در پخش فیلم "دیکتاتوربزرگ" چاپلین و همچنین فیلمبرداری مرگ ماهی ها مشاهده شد. عدم تداوم، نقطه اوج یک پرفورمنس است، تکرار در مرحله قبل زمینه را برای بروز یک اتفاق پیشبینی نشده که هدف یک پرفورمنس است را آماده می کند. عدم تداوم به معنای این است که کسی خلاف تکرار عمل کند یا عملی متناقض با عمل قبل خود انجام دهد که تکرار هم ندارد. وقتی ذهن مخاطب با تکرار وارد مرحله انتظار برای دیدن مجدد عمل می شود با عدم تداوم وارد مرحله جدیدی در اجرا می شود. نقطه عطف خونابه که می تواند تمام کاستی هایش را جبران کند همین عمل عدم تداوم است که به خوبی اجرا می شود. مجید برهانی یکی از کارگردان ها از اواسط اجرا وارد مرحله اتفاق می شود و به برهم زدن تکرار مبادرت می ورزد. رهایی، حیات، تاریکی و شکنجه ماحصل این قسمت است که با ایده اولیه ی جنگ و خشونت مطابقت دارد و توانست مخاطب را در بعضی اجراها درگیر کند.
در این شهر مدعیان دانسته یا ندانسته پرفورمنس را در قالب تئاتر و به اسم "تئاتر پرفورمنس" تحویل تماشاگر می دهند و تماشاگر بعد از بیرون آمدن از تئاتر حس آزردگی نسبت به نام پرفورمنس را پیدا می کند اما کارگردان و طراح این اجراها جای اینکه در تلاش برای رعایت اصول چهارگانه ابتدایی در کار خود باشد و بداند که پرفورمنس از هنرهای تجسمی متولد شده است نه تئاتر، به دیده حقارت به مخاطب نگاه می کند و او را توده ی بیاطلاع تصور می کند. باید دانست که ورود به حیطه پرفورمنس به مثابه راه رفتن بر لبه پرتگاه است و امکان دارد طراح به اشتباه بر طبل نمایشی بودن پرفورمنس بکوبد و به جای پرفورمنس آرت، پرفورمینگ آرت را برای مخاطب به صحنه ببرد و سقوط کند. حال در این فضا، پرفورمنس خونابه در کنار نقدهایی که به آن وارد است نکات مثبت برجسته ای دارد که می توان از آن راضی بود. کاری که نام "پرفورمنس" را بر خود دارد و سعی در رعایت اصول و قواعد "هنر اجرا" دارد و به خصوص در کنش عدم تداوم موفق بوده است. خونابه امید این را می دهد که شروع خوبی برای هنر پرفورمنس در شهر کرمان باشد.
منابع:
- احمد دامود، بازیگری و پرفورمنس آرت، نشر مرکز
- محمود رضا رحیمی، آیا پرفورمنس آرت یک ضرورت است؟، مقاله، سایت ایران تئاتر
عکس: زینب صادقیان
- شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۳۹ ب.ظ