- ۲۳ مهر ۹۱ ، ۱۹:۱۰
روز کودک را با شکلک درآوردن برای یک کودک یکی دوساله در مغازه، بزرگ داشتم.
(کمی از حرافی مان برای هر چیز و مناسبت کم کنیم)
عقربه های ساعتم رو عوض کردم
عقربه های ساعتم رو عوض کردم
و حالا شاید چیزهای دیگه ای هم عوض بشن
شاید حالا
دیگه سر ساعت 2 صبح
بلند نشی
وسایلت رو جمع کنی
و برای همیشه بری.
شاید حالا بفهمی که خیلی زوده که بخوای بری
یا خیلی دیر
و برای هیمشه بمونی.
برایان پتن
ترجمه: بهنام رضایی
..................................
عکس شاید بیربط
تنها
کویر است
که معنای تنهایی را میفهمد.
نزدیک سه ساعت بر بالای یکی از تپههای کویر بنشینی منتظر طلوع آفتاب. غروب ماه را ببینی و آمدن ستارهها و "شب سکوت کویر" برایت معنی شود. باد و صدایش بپیچد درون تنت. ستاره ها هم کم کم محو شوند، آسمان رو به آبی شدن رود و وقتی چشم دوختهای منتظر به انتهای کویر و جهان، سرخی آفتاب ابرهای تنهایی که در آسمان ماندهاند را مال خود میکند و آخر نوبت به خودش میرسد، به آفتاب، به طلوع.
کویر شهداد/ هفتم مهر نود و یک