- ۱۲ مرداد ۹۱ ، ۲۲:۱۸
فکر میکنی وقتی بعد از دوازده سال یا بیشتر به خانه بازمیگردی، باارزشترین و هیجانانگیزترین بویی که در آنجا منتظر توست چیست ؟ عطر رزها؟ نه، پوسیدگی کتابهاست.
آندره سینیافسکی
ترجمه: بهنام رضایی
یک راست می روم سر اصل مطلب، اگر کسی چون فروغ فرخزاد زندگیاش روی دیگری داشت و شاید به تبع در روح شعریش تاثیر میگذاشت، بخش عمدهای از زنان ما نگاه دیگری نداشتند!؟ شاید عجیب و خندهدار به نظرتان برسد اما کمی تامل میخواهد. فروغ اشعارش از درون روح رنجیدهاش برخاسته و این رنجها بیشتر به دلیل مسائل شخصی وی بوده است، چه در زمان قبل ازدواج با پرویز شاپور و چه بعد از آن، یعنی هم در خانه پدری و هم بعد که همه در جریان هستند و آخر هم که فراق فرزندش او را پیر کرد. قصد موشکافی متهورانه زندگی شاعری چون فروغ نیست که کاری در سطح شاعران پایتختنشین به هیچجا نرسیده است که هرچند سالی یکبار زندگی فروغ را بر سر نیزه میزنند تا جا پایی باز کنند، هدف طرح این موضوع است که در بخشی از زنان جامعه ما آنان که سری در کتاب و فکر دارند، کسانی هستند که به جمله ای فغان برمیآورند که آی حرف دل مرا زد بهمان را زد و این تنها اشعار فروغ نیستند که دچار کجفهمی شدهاند و داروی تشدید افسردگی زنانه، از بازیگر تا کارگردان و نمایشنامه نویس و حتی افراد معاصری که توانش ادبی بالایی دارند نیز بدین ترکیب دارویی افزوده شدهاند. کسی که خود را در این گرداب مصرفکنندگی و آخ و نالههای مجازی فرو برده مگر تنها با خشکسالی و اتمام گرداب نجات یابد، چراکه خود ناتوانتر از آن است.
پ.ن1: امیدوارم سب رنجش کسی نشده باشم، تنها حرفم این است تا به کی هنر و ادب و حتا فلسفه اینجا باید مصرفکننده باشد و بار نقل قول را جابهجا کند.
پ.ن2: خسته ام/...
عکس کاملا نامربوط:
One Flew Over the Cuckoo's Nest
Directed by Miloš Forman
یک زن، مانند ملوانی که دریای آزاد را بلد است چهره ی مردی را که دوست دارد می شناسد.
بالزاک
ترجمه: بهنام رضایی
عکس کمی مربوط:
Jules and Jim
Directed by François Truffaut
باشد همهچیز همانطور که برنامه ریزی شده است تحقق یابد. باشد آنها باور کنند و باشد به احساساتشان بخندند. چون آنچه را که آنها احساس می نامند در واقع نیروی عاطفی نیست، اما تنها اصطکاکی مابین روح آنها و دنیای بیرون است. و مهمتر اینکه باشد به خودشان ایمان داشته باشند. باشد مانند کودکان درمانده باشند، چراکه ضعف چیز بزرگی ست، و قدرت هیچ نیست. وقتی کسی به دنیا می آید، ضعیف و قابل تغییر است. زمانی که می میرد سخت و بیحس است. زمانی درختی در حال رشد است، حساس و تغییرپذیر است اما وقتیکه خشک و سخت شد، مرده است. سختی و دوام همراهان مرگ هستند. تغییرپذیری و ضعف تجلی طراوتِ بودن هستند. زیرا آنچه هرگز پیروز نمی شود سختی ست.
آندری تارکوفسکی
(Stalker)
ترجمه: بهنام رضایی
....................................
پ.ن: در ادامه مطلب بشنوید
عکس کاملا نامربوط:
4 Months, 3 Weeks and 2 Days
Written and Directed by Cristian Mungiu
خوشبینی برای من، دو عاشقی هستند که درغروب یا شاید طلوع آفتاب -هرچه شما می پسندید- در آغوش هم قدم می زدند.
کریستف کیشلوفسکی
ترجمه: بهنام رضایی
عکس کمیمربوط:
A Short Film About Love
Director: Krzysztof Kieślowski