دامون

وب شخصی

دامون

وب شخصی

نگاتیو4

دوشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۱، ۰۴:۴۵ ب.ظ

یک راست می روم سر اصل مطلب، اگر کسی چون فروغ فرخزاد زندگی‌اش روی دیگری داشت و شاید به تبع در روح شعریش تاثیر می‌گذاشت، بخش عمده‌ای از زنان ما نگاه دیگری نداشتند!؟ شاید عجیب و خنده‌دار به نظرتان برسد اما کمی تامل می‌خواهد. فروغ اشعارش از درون روح رنجیده‌اش برخاسته‌ و این رنج‌ها بیشتر به دلیل مسائل شخصی وی بوده است، چه در زمان قبل ازدواج با پرویز شاپور و چه بعد از آن، یعنی هم در خانه پدری و هم بعد که همه در جریان هستند و آخر هم که فراق فرزندش او را پیر کرد. قصد موشکافی متهورانه زندگی شاعری چون فروغ نیست که کاری در سطح شاعران پایتخت‌نشین به هیچ‌جا نرسیده است که هرچند سالی یکبار زندگی فروغ را بر سر نیزه می‌زنند تا جا پایی باز کنند، هدف طرح این موضوع است که در بخشی از زنان جامعه ما آنان که سری در کتاب و فکر دارند، کسانی هستند که به جمله ای فغان برمی‌آورند که آی حرف دل مرا زد بهمان را زد و این تنها اشعار فروغ نیستند که  دچار کج‌فهمی شده‌اند و داروی تشدید افسردگی زنانه، از بازیگر تا کارگردان و نمایشنامه نویس و حتی افراد معاصری که توانش ادبی بالایی دارند نیز بدین ترکیب دارویی افزوده شده‌اند. کسی که خود را در این گرداب مصرف‌کنندگی و آخ و ناله‌های مجازی فرو برده مگر تنها با خشکسالی و اتمام گرداب نجات یابد، چراکه خود ناتوان‌تر از آن است.

پ.ن1: امیدوارم سب رنجش کسی نشده باشم، تنها حرفم این است تا به کی هنر و ادب و حتا فلسفه اینجا باید مصرف‌کننده باشد و بار نقل قول را جابه‌جا کند.

پ.ن2: خسته ام/...


عکس کاملا نامربوط:

One Flew Over the Cuckoo's Nest

Directed by Miloš Forman

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • دوشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۱، ۰۴:۴۵ ب.ظ
  • بهنام رضایی زاده

نظرات  (۵)

  • نسرین رضایی
  • فروغ از شکم سیری افسرده بود. در خانه ی پدری زندگی بدی نداشت. پدرش با ازدواج با شاپور مخالف بود. پدرش با اینکه فروغ پسرش را به شاپور بدهد مخالف بود. فروغ مثل خیلی از مادرها که با ستمگری مردهاشون برای دیدن فرزندانشون روب رو میشن، میتونست بره و ب زوور کامیار رو ببینه. اما خودش نخاست. اعتقاد داشت که کامیار ممکنه بهش عادت کنه. و این شد که کامیار هرگز مادرش رو نبخشید و در جوانی خودش را کشت.
    ابراهیم گلستان همه ی امکانات را برای فروغ مهیا کرد و باز هم فروغ آه و ناله راه انداخت. فروغ زن غمگینی بود.اما زن های غمگین تر از فروغ به فراوانی وجود دارند که شاعر نیستند و ابراهیم گلستانی ندارند که مشهورشان کند.
  • محمدرضا عشوری
  • آقا بحث جو زدگی است، جدید نیست، همه جا فقط عده کمی هستند که مصرف کننده نیستند فقط، چیزی هم بیرون می دهند از خودشان، اصلا مهم نیست، به جایی رسیدم که فکر می کنم چیزهای دیگر اهمیت بیشتری دارند تا اینها، می دانید چرا؟ الان می فهمم که ادبیات بیشترین هدفش سرگرم ساختن آدمهاست نه آدم کردن ایشان، چرا که بسیاری از بزرگان ادبی دنیا خالی از سجایای اخلاقی بودند و ..... بگذار هر چه می خواهند بکنند بگذار آه بکشند بابت فلان شعر، هدف فلان شعر همین بوده که یکی بخواند و آه بکشد، ایرادی ندارد، آفریننده همیشه کم است عزیز من
    موافقم . اصولا ما کلا عادت داریم وقتی میخوایم دنبال کسی بریم دنبالش نمیریم فقط تکرارش میکنیم. این نقد به خودم هم هست.
    پاسخ:
    ممنون
    من خودم یکی از دوستداران فروغم. اما با این حرف هم موافقم که بحث بحث جو زدگیه. تا حالا همه مون به کلی شعر از این و اون برخوردیم که حال و هوای « و این منم زنی تنها در استانه ی فصلی سرد» رو داشتن. همه میخوان مث اون باشن که نمیشه. اما به نظرم محکون کردن فروغ به افسرده بودن و این چیزا مث حرفیه که عامه مردم در مورد هدایت میزنن. این سبک نوشتن و سرودن فروغه که دوست داشتنیش کرده.
    پاسخ:
    ممنون
    بهتره هر کسی حتی با غم هاش خودش باشه . اون موقع هست که آثارجدید با توان بالا خلق میشن !
    امیدوارم خستگی رفع بشه !
    پاسخ:
    سپاس بانو
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی