روایت تدریجی یک انتقام
فیلم "ویرانهی غمگین" (تباهی آبی) روایت ناگفتهها است. فیلمی که بیشتر از آنکه بر محور گفتوگو استوار باشد بر رخدادهای کوچک و بزرگ و دادن اطلاعات به بیننده به صورت تدریجی است. فیلم شروعی شبیه "خانهی خالی" ساختهی "کیم کی دوک" دارد. البته این شباهت با گذشت دقایقی از فیلم رنگ می بازد. "دوایت" مردی حدود سی ساله است که در خانههای مردم در زمان غیبت آنها از خانه استفاده میکند و شبها در یک ماشین رها شده میخوابد. شاید چند دقیقهی اول فیلم، بپندارید با فیلمی با موضوعی کلی مانند هدف زندگی روبرو شده باشید. اما با خبری که توسط پلیس به دوایت داده میشود به یکباره با دگرگونی در شخصیت مواجه میشوید. انگار که این فیلم به همان هدف زندگی میپرازد اما از جنبهی دیگری، هدف زندگی شخصیت اصلی فیلم دوایت که "انتقام" است.
"ویرانهی غمگین" (Blue Ruin) که کلمهی آبی (blue) در فرهنگ آمریکایی به غیر از معنی رنگ نماد افسردگی و غم نیز است. دوایت به دلیلی این زندگی دور از خانواده و بیخانمانی را برگزیده است. و آن دلیل نه بحثهای فلسفی و شبیه "بهسوی طبیعت وحشی" (Into the Wild) اثر "شان پن" بلکه مساله بر حول اتفاقی در گذشتهی دوایت است. اتفاقی که او را غمگین و دوریگزین کرده است. دوایت بعد از شنیدن خبر آزادی کسی از زندان، باتری همان ماشین لکنته را برمیدارد و سرجایش میگذارد و به سوی هدفش میراند. زمانی که وید(فرد موردنظر) آزاد میشود و با خانوادهاش در کافهای جشن میگیرد، دوایت با فرو کردن شی نوک تیز در سر وید او را میکشد و از صحنه میگریزد. از این قسمت است که بیننده وارد پی رنگ داستان می شود و بیشتر از آنکه در پی جواب "بعد چه میشود" باشد به دنبال "چرایی" میگردد. چرا دوایت که مردی آرام و بیآزار است دست به این کار میزند؟ چه چیز در گذشتهی او رخ داده که وی را از فردی عادی به یک قاتل تبدیل میکند؟
تفاوت "خرابهی غمگین" با فیلمهای جنایی-ماجرایی دیگر که در دو دهه اخیر و حتی عقبتر که به بحث انتقام و مافیای خانوادگی پرداختهاند در چند مورد می تواند باشد. دوایت شخصیت منتقم فیلم نه مانند فیلمهای دیگر رویینتن است و نه مهارتی در این کار دارد بلکه بسیار هم ناشی است. او تنها به هدف خود میاندیشد و با هر سختی است به آن میرسد و بعد که متوجه در خطر بودن جان خواهرش می شود هدف او از انتقام به حفاظت از خانوادهاش که سالها آنها را رها کرده تغییر میکند. در مرحلهی اول او به خود وکینخواهی میاندیشد و در مرحلهی بعد به مراقب و حفظ جان. خانوادهی "کلیلند" که در فیلم پدر و مادر دوایت را در گذشته کشتهاند و وید پسر خانواده به عنوان قاتل چند سالی را در زندان گذرانده خانوادهای خلافکار است. اما تفاوت تصویر این خانواده در "ویرانهی غمگین" نه شدت و حدت خشونت آنها بلکه این است که آنها نسبتا شبیه یک خانوادهی معمولی آمریکایی هستند. خانوادهی کلیلند، خانوادهی کورلئونه نیست. تفاوت در نشان دادن درجه خشونت نیز در این فیلم از جنبهای با کارگردانهایی مانند تارانتینو و برادران کوئن که قائل به تصویر کشیدن نهایت خشونت هستند مشهود است. برای مثال در انتهای فیلم در صحنهی دوئل مانند وایت با مادر و خواهر وید دوربین به جای این که پاشش خون و خونریزی را به ببیننده نشان دهد سرانجام را به تصویر میکشد.
"ویرانهی غمگین" روایت اتفاقی غایب است که تاثیرش تا زمان حال کش آمده و حتی ویرانهای عظیمتر را در نهایت به جای میگذارد. علاوه بر این وجه، توجه به تزریق تدریجی اطلاعات و شخصیتپردازی فیلم است. گسترش و تعمیق شخصیت دوایت به تدریج و حتی تا لحظهی آخر که برادر ناتنیاش را میبخشد ادامه دارد. یا زمانیکه به سراغ دوست قدیمیاش "بن" می رود بیننده با قسمتی از گذشتهی او آشنا میشود. فیلم "ویرانهی غمگین" اگر از نظر عدهای روندی کند داشته باشد اما فیلمی است غیرگیشهای و تلاشی در نشان دادن زاویه دید متفاوت به موضوعی کلیشه شده. اشتباه پدر دوایت در گذشته مرگ و نابودی به بار آورد، نابودی که تا سالها بعد ادامه دارد مانند خانهی ویرانی که سالهاست به همان شکل مانده و در آخر نیز تنها دیوارهای به جا ماندهاش هم فرو میریزند.
ویرانهی غمگین
کارگردان: جرمی سالینر
بازیگران: ماکون بلیر، ایو پلامب، امی هارگریوز، دیون راتری
- سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۰۴ ب.ظ