Love
سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۰:۰۷ ب.ظ
Mrs. O'Brien: [voice over] Help each other. Love everyone. Every leaf. Every ray of light. Forgive.
دامون
وب شخصی
دوست عزیز برداشت از این وب به هر نحو ممنوع است.
خلاصه آمار
بایگانی
- دی ۱۴۰۳ (۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۳ (۲)
- فروردين ۱۴۰۳ (۱)
- خرداد ۱۴۰۲ (۱)
- آذر ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۷ (۱)
- تیر ۱۳۹۵ (۱)
- خرداد ۱۳۹۵ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱)
- اسفند ۱۳۹۴ (۱)
- بهمن ۱۳۹۴ (۲)
- دی ۱۳۹۴ (۴)
- آذر ۱۳۹۴ (۲)
- مهر ۱۳۹۴ (۲)
- شهریور ۱۳۹۴ (۳)
- خرداد ۱۳۹۴ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۱)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱)
- بهمن ۱۳۹۳ (۱)
- دی ۱۳۹۳ (۱)
- آبان ۱۳۹۳ (۱)
- شهریور ۱۳۹۳ (۲)
- تیر ۱۳۹۳ (۱)
- خرداد ۱۳۹۳ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۳)
- فروردين ۱۳۹۳ (۵)
- اسفند ۱۳۹۲ (۴)
- بهمن ۱۳۹۲ (۱)
- دی ۱۳۹۲ (۳)
- آذر ۱۳۹۲ (۱)
- مهر ۱۳۹۲ (۲)
- شهریور ۱۳۹۲ (۲)
- مرداد ۱۳۹۲ (۱)
- تیر ۱۳۹۲ (۴)
- خرداد ۱۳۹۲ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۴)
- فروردين ۱۳۹۲ (۵)
- اسفند ۱۳۹۱ (۱)
- بهمن ۱۳۹۱ (۲)
- دی ۱۳۹۱ (۶)
- آذر ۱۳۹۱ (۵)
- آبان ۱۳۹۱ (۲)
- مهر ۱۳۹۱ (۹)
- شهریور ۱۳۹۱ (۵)
- مرداد ۱۳۹۱ (۲۲)
- تیر ۱۳۹۱ (۱۲)
- خرداد ۱۳۹۱ (۱۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۱ (۳۰)
- اسفند ۱۳۹۰ (۵)
- بهمن ۱۳۹۰ (۳۵)
- دی ۱۳۹۰ (۶۳)
- آذر ۱۳۹۰ (۳۶)
- آبان ۱۳۹۰ (۲۶)
- مهر ۱۳۹۰ (۲۰)
- شهریور ۱۳۹۰ (۵)
- مرداد ۱۳۹۰ (۱)
- تیر ۱۳۹۰ (۴)
- خرداد ۱۳۹۰ (۱۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۰ (۲۵)
- فروردين ۱۳۹۰ (۲)
- اسفند ۱۳۸۹ (۶)
- دی ۱۳۸۹ (۳)
آخرین مطالب
-
۰۳/۱۰/۰۱خانه تکانی
-
۰۳/۰۲/۱۸مجموعه داستان "نبودن"
-
۰۳/۰۲/۰۹مجموعه داستان نبودن (طرح جلد)
-
۰۳/۰۱/۱۶مجموعه هایکو پلک ها
-
۰۲/۰۳/۱۷خاکستر
-
۹۹/۰۹/۰۵شاید
-
۹۷/۰۱/۲۶نئولیبرالیسم؛ خالق تنهایی
-
۹۵/۰۴/۰۶وقتی میتوان خوب ساخت
-
۹۵/۰۳/۲۵کوهِ انسانی
-
۹۵/۰۳/۱۹روایتهای جامانده
طبقه بندی موضوعی
-
شاید هرچیزی
(۵۶) -
شطحیات
(۶۹) -
شعر
(۱۶۲) -
داستان
(۱۰) -
پیشنهاد فیلم
(۶۴) -
موسیقی
(۷۳) -
ترجمه
(۵۸) -
کتاب
(۲۱) -
نمایشنامه خوانی
(۶) -
نشریه خوانی
(۱۷) -
عکس
(۳۳) -
کارتون
(۳) -
نقد دیگر
(۴) -
نقد فیلم
(۷) -
نقد داستان
(۶)
کلمات کلیدی
من یه سال پیش حدود شهریور ماه یه اشتباهی کردم و قانون خدا رو زیر پام گذاشتم و با یه دختر خانم دوست شدم.چون قبلش هیچ تجربه ای نداشتم به شدت به این دختر وابسته شدم جوری که شبها فقط به یاد اون می خوابیدم و صبح ها به یاد اون بیدار میشدم و همه چیزم شده بود اون.هیچ رابطه ای از لحاظ جنسی هم با هم نداشتیم.این دختر خانم هم به من ابراز محبت می کرد و من فکر می کردم که منو دوست داره اما تو عملش یه چیز دیگه ای میدیدم . اون اصلا حواسش به من نبود . تا اینکه اواسط بهمن ماه به من گفت که دیکه نمی خواد با من رابطه داشته باشه و من به خاطر طبیعتی که دارم گذاشتم و رفتم و پشت سرم رو هم نگاه نکردم . اما از درون به شدت ضربه خورده بودم و حالم خیلی بد بود . الان یه سال و سه ماه از اون اتفاق می گذره و من تا حالا نتونستم قلبمو به کس دیگه ای بدم . یه مدت به اون فکر نمی کنم اما هر وقت می بینمش دست و پام شل می شه و ضربان قلبم میره بالا و ... و اصلا پیشش اعتماد به نفس ندارم
من الان ۲۱ سالمه و از لحاظ روحی داغون
توبه کردم و فهمیدم که چرا رابطه با دختر حرومه
شما هم به وبلاگ من بیاید و منو راهنمایی کنید که چطوری این مشکلمو حل کنم
از لحاظ دینی اجتماعی فرهنگی نظامی سیاسی و هر راهنمایی که از دستتون برمیاد
قطعا ثواب زیادی داره
خیلی خیلی ممنون