باران دم صبح
شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۰، ۰۳:۱۷ ب.ظ
به نظرم یک میلیون پرنده آزاد شد،
سایه های وحشت زده که بالا می روند
باز نخواهند گشت،
و تمامی سیم ها به پایین سقوط می کنند
نه قفسی، نه پرنده وحشت زده ای؛
حال باران می درخشد.
با چهره ای رنگ پریده
آنان که گرفتار معمای زندان خویش بودند
با یک بوسه ی بی خبر حلش می کنند
که دستان پرلک، معصوم و روشن اند.
الیزابت بیشاپ
ترجمه: بهنام رضایی زاده
- شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۰، ۰۳:۱۷ ب.ظ