خشن ترین عمل(کار)
دوشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۸:۳۱ ب.ظ
مردی وارد اتاق شد و بر صورتم سیلی زد. زنی وارد شد و صورتم را نوازش کرد.
مرد پاهایم را لمس کرد. بچه ای در این اطراف بود.
درختی از سر در دیوار فرو رفته بود.
آب از کف اتاق می جوشید. همه جا گرم بود. خاکستر از جای آب شروع کرد به جوشیدن.
قاب عکسی از دیوار سقوط کرد. لرزه بر دیوار افتاد.
صدایی به گوشم می رسید. صدایی جدید.
بچه دیگر نبود. پاهای زن قطع شد اما خون از جای خاکستر می جوشید.
درخت سبز شد، از ریشه.
خورشید از نیمه ی شب طلوع کرد. من همانجا نشسته ام، کجا؟
زن دیگر نبود.
مرد رفته بود.
درخت...
نبود.
من در جای خود بودم با تنی عرق کرده.
- دوشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۸:۳۱ ب.ظ
چه خوب که توکابوس هات هم اینقدر امیدواری: درخت سبز شد از ریشه...